علمی-اجتماعی
|
||||||||||||||||
یک شنبه 27 بهمن 1392برچسب:, :: 22:4 :: نويسنده : شمیلا سیامکی
رستم و اولاد به کوه اسپروز (به مازندرانی یعنی نوک سفید) یعنی محلی که در آن دیو سپید، کاووس را در بند کرده بود، رسیدند؛ چون نیمه ای از شب گذشت از سوی مازندران خروش برآمد و به هر گوشه شمعی روشن شد و آتش افروخته گردید. تهمتن از اولاد پرسید: آنجا که از چپ و راست آتش افروخته شد کجاست؟ اولاد گفت: آنجا آغاز کشور مازندران است و دیوان نگهبان در آن جای دارند و آنجا که درختی سر به آسمان کشیده خیمه ی ارژنگ دیو است که هر زمان بانگ و غریو برمی آورد.رستم شب را خوابید و صبح روز بعد اولاد را با طناب به درختی بست و به جنگ ارژنگ دیو رفت. وی با حملهای سریع سر ارژنگ دیو را از تن جدا ساخت و در نتیجه سپاهیان ارژنگ دیو نیز از ترس پراکنده شدند.
سپس رستم و اولاد به سمت شهری که محل نگهداری کاووس و سپاهیانش بود به راه افتادند و آنان را از بند رها ساختند. کاووس رستم را در مورد محل دیو سپید راهنمایی کرد و رستم و اولاد به سمت غار محل زندگی دیو سپید به راه افتادند.
یک شنبه 27 بهمن 1392برچسب:, :: 21:54 :: نويسنده : شمیلا سیامکی
در این خوان رستم در مسیر راه خود، در کنار رودی به خواب رفت و رخش در چمنزاری به چرا مشغول شد. دشتبان آن ناحیه که از چرای رخش به خشم آمده بود به رستم حمله برده و در خواب ضربهای به وی وارد کرد.
رستم از خواب برخاست و گوشهای دشت بان را کنده و کف دست او نهاد. دشتبان به پهلوان آن نواحی که «اولاد» نام داشت و سپاهیانش، شکایت برد. اولاد و سپاهیانش به جنگ رستم رفتند. رستم به سپاه حمله برده و پس از تار و مار کردن آنان اولاد را اسیر کرد و به او گفت که اگر محل دیو سپید را به وی نشان دهد او را شاه مازندران خواهد کرد و در غیر این صورت او را خواهد کشت. اولاد نیز پیشاپیش رستم و رخش به راه افتاد تا محل دیو سپید را به آنان نشان دهد.
یک شنبه 27 بهمن 1392برچسب:, :: 21:45 :: نويسنده : شمیلا سیامکی
در این خوان رستم در مسیر راه خود، در کنار رودی به خواب رفت و رخش در چمنزاری به چرا مشغول شد. دشتبان آن ناحیه که از چرای رخش به خشم آمده بود به رستم حمله برده و در خواب ضربهای به وی وارد کرد.
رستم از خواب برخاست و گوشهای دشت بان را کنده و کف دست او نهاد. دشتبان به پهلوان آن نواحی که «اولاد» نام داشت و سپاهیانش، شکایت برد. اولاد و سپاهیانش به جنگ رستم رفتند. رستم به سپاه حمله برده و پس از تار و مار کردن آنان اولاد را اسیر کرد و به او گفت که اگر محل دیو سپید را به وی نشان دهد او را شاه مازندران خواهد کرد و در غیر این صورت او را خواهد کشت. اولاد نیز پیشاپیش رستم و رخش به راه افتاد تا محل دیو سپید را به آنان نشان دهد.
یک شنبه 27 بهمن 1392برچسب:, :: 21:37 :: نويسنده : شمیلا سیامکی
رستم پویان در راه دراز می راند تا آنکه به چشمه ساری رسید پر گل و گیاه و فرحبخش. خوانی آراسته در کنار چشمه، گسترده بود و بره ای بریان با دیگر خوردنی ها در آن جای داشت. جامی زرین پر از باده نیز در کنار خوان دید. رستم شاد شد و بی خبر از آنکه خوان دیوان است فرود آمد و بر خوان نشست و جام باده را نیز نوش کرد. سازی در کنار جام بود. آن را برگرفت و سرودی نغز در وصف زندگی خویش خواندن
گرفت.
آواز رستم و ساز وی به گوش پیرزن جادو رسید. بی درنگ خود را بر صورت زن جوان زیبایی بیاراست و پر از رنگ و بوی نزد رستم خرامید. رستم از دیدار وی شاد شد و بر او آفرین خواند و یزدان را به سپاس این دیدار نیایش گرفت. چون نام یزدان بر زبان رستم گذشت ناگاه چهره ی زن جادو دگرگونه شد و صورت سیاه اهریمنی اش پدیدار گردید. رستم تیز در او نگاه کرد و دریافت که زنی جادوگرست. زن جادوگر خواست که بگریزد اما رستم کمند انداخت و سر او را سبک به بند آورد. دید گنده پیری پر نیرنگ است. خنجر از کمر گشود و او را از میانه به دو نیم کرد.
یک شنبه 27 بهمن 1392برچسب:, :: 21:26 :: نويسنده : شمیلا سیامکی
رخش تا نیمه شب در چرا بود. اما دشتی که رستم بر آن خفته بود آرامگاه اژدهایی بود که از بیمش شیر و پیل و دیو را یارای گذشتن بر آن دشت نبود. چون اژدها به آرامگاه خود باز آمد رستم را خفته و رخش را در چرا دید. در شگفت ماند که چگونه کسی به خود دل داده و بر آن دشت گذشته؟ دمان رو به سوی رخش گذاشت.
رخش بی درنگ به بالین رستم تاخت و سم رویین بر خاک کوفت و دم افشاند و شیهه زد. رستم از خواب جست و اندیشه پیکار در سرش دوید. اما اژدها ناگهان به افسون ناپدید شد. رستم گرد خود به بیابان نظر کرد و چیزی ندید. با رخش تند شد که چرا وی را از خواب باز داشته است و دوباره سر بر بالین گذاشت و بخواب رفت. اژدها باز از تاریکی بیرون آمد.
رخش باز به سوی رستم تاخت و سم بر زمین کوفت و خاک بر افشاند. رستم بیدار شد و بر بیابان نگه کرد و باز چیزی ندید. دژم شد و به رخش گفت: «در این شب تیره اندیشه ی خواب نداری و مرا نیز بیدار می خواهی؟ اگر این بار مرا از خواب باز داری سرت را به شمشیر تیز از تن جدا می کنم و خود پیاده به مازندران می روم. گفتم اگر دشمنی پیش آمد با وی مستیز و کار را به من واگذار. نگفتم مرا بی خواب کن. زنهار تا دیگر مرا از خواب بر نینگیزی.»
سوم بار اژدها غران پدیدار شد و از دم آتش فرو ریخت. رخش از چراگاه بیرون دوید اما از بیم رستم و اژدها نمی¬دانست چه کند که اژدها زورمند و رستم تیز خشم بود. سرانجام مهر رستم او را به بالین تهمتن کشید. چون باد پیش رستم تاخت و خروشید و جوشید و زمین را به سم خود چاک کرد. رستم از خواب خوش برجست و با رخش بر آشفت. اما جهان آفرین چنان کرد که این بار زمین از پنهان ساختن اژدها سر باز زد. در تیرگی شب چشم رستم به اژدها افتاد. تیغ از نیام کشید و چون ابر بهار غرید و به سوی اژدها تاخت و گفت: «نامت چیست که جهان بر تو سر آمد. می خواهم که بی نام بدست من کشته نشوی.»
اژدها غرید و گفت: «عقاب را یارای پریدن بر این دشت نیست و ستاره این زمین را به خواب نمی بیند. تو جان به دست مرگ سپردی که پا در این دشت گذاشتی. نامت چیست؟ جای آن است که مادر بر تو بگرید.»
تهمتن گفت: «من رستم دستان از خاندان نیرمم و به تنهایی لشکری کینه ورم. باش تا دستبرد مردان را ببینی.» این بگفت و به اژدها حمله برد. اژدها زورمند بود و چنان با تهمتن در آویخت که گویی پیروز خواهد شد. رخش چون چنین دید ناگاه برجست و دندان در تن اژدها فرو برد و پوست او را چون شیر از هم بدرید. رستم از رخش خیره ماند. تیغ برکشید و سر از تن اژدها جدا کرد. رودی از خون بر زمین فرو ریخت و تن اژدها چون لخت کوهی بی جان بر زمین افتاد. رستم جهان آفرین را یاد کرد و سپاس گفت. در آب رفت و سر و تن بشست و بر رخش نشست و باز رو به راه نهاد.
یک شنبه 27 بهمن 1392برچسب:, :: 21:10 :: نويسنده : شمیلا سیامکی
رستم برای رها کردن کاووس از بند دیوان بر رخش نشست و به شتاب رو به راه گذاشت. رخش شب و روز می تاخت و رستم دو روز راه را به یک روز می برید، تا آنکه رستم گرسنه شد و تنش جویای خورش گردید. دشتی پر گور پدیدار شد. رستم پا بر رخش فشرد و کمند انداخت و گوری را به بند درآورد. با پیکان تیر آتشی بر افروخت و گور را بریان کرد و بخورد. آنگاه لگام از سر رخش باز کرد و او را به چرا رها ساخت و خود به نیستانی نزدیک درآمد و آن را بستر خواب ساخت و جای بیم را ایمن گمان برد و به خفت بر آسود.
اما آن نیستان بیشهی شیر بود. چون پاسی از شب گذشت شیر درنده به کنام خود باز آمد. پیلتن را بر بستر نی خفته و رخش را در کنار او چمان دید. با خود گفت نخست باید اسب را بشکنم و آنگاه سوار را بدرم. پس به سوی رخش حمله برد. رخش چون آتش بجوشید و دو دست را برآورد و بر سر شیر زد و دندان بر پشت آن فرو برد. چندان شیر را بر خاک زد تا وی را ناتوان کرد و از هم درید.
رستم بیدار شد، دید شیر دمان را رخش از پای درآورده. گفت: «ای رخش ناهوشیار! که گفت که تو با شیر کارزار کنی؟ اگر بدست شیر کشته می شدی من این خود و کمند و کمان و گرز و تیغ و ببر بیان را چگونه پیاده به مازندران می کشیدم؟»
این بگفت و دوباره بخفت و تا بامداد برآسود.
یک شنبه 27 بهمن 1392برچسب:, :: 11:12 :: نويسنده : شمیلا سیامکی
ناحیهای که آزتک و مایای باستانی را تشکیل میداد، و در حال حاضر عموماً آمریکای میانی [یا آمریکای مرکزی] نامیده میشود، نواحی جنوبی و شرقی مکزیک، سرتاسر گواتمالا، بلایز و السالوادر، هندوراس غربی و جنوبی و سمت اقیانوس آرام، را در بر میگیرد. آمریکای مرزی تا شبه جزیره نیکویا در کاستاریکا را شامل میشد.مردمان امریکای میانی در عصر باستان، یک سلسله خصوصیات فرهنگی مشترک داشتند: تقویمهای ۲۶۰ و ۳۶۵ روزه که یک دورهٔ حدوداً ۵۲ ساله را ثبت میکرد، نوشتههای هیروگلیف مانند، کتابهای تاشونده و سالنهای توپ بازی با فضاهای دایره شکل در وسط، از جملهٔ این مشترکات بود. اسطورههای آزتک، مایا و سایر اقوام آمریکای میانی ِدوران ِباستان، مضمونهای مشترک متعددی با یکدیگر دارند. خصوصیات اسطورههای آمریکای میانی، گزارشهایی مقدس از منشاء جهان هستند و درسهایی عمیق دربارهٔ رفتار مناسب به انسان ارائه می دهند. از جمله خصلتهایی که به کرات به مثابه عامل ویرانی یا شکست ذکر شدهاند، تکبّر و آزمندی است.در اساطیر آزتک، آنکه سرانجام به خورشید تبدیل میشود، تکوسیس تکاتل مغرور و ثروتمند نیست، بلکه ناناواتسین فقیر و شجاع است. در پوپول ووه، قهرمانان دوقلو، پرندهٔ هیولایی به نام ووکوب کاکیش را، تنها به این دلیل میکشند که، بیش از حدّ مغرور و لافزن بودهاست.تکبر و حرص و آز، یکی از نقطه ضعفهای عمومی صاحب منصبان است و بخش اعظم روایتهای اسطورهای برجای مانده از آزتکها، حاوی الگوهایی برای سیر و سلوک پادشاهان است اما اسطورههای آزتک و مایا، به مسائل گسترده تر و عمیقتری، از قبیل معنای هستی انسان نیز میپردازند. به نوشته پوپول ووه، خدایان، نژاد کنونی بشر، یعنی مردمان ذرت را خلق میکنند، تا از طریق نیایش و قربانی دادن، خدایان را تغذیه کنند. گزارشهای مربوط به قربانی خدایان در تئوتی واکان، و کشتن کویول شوکی و برادرانش، ضرورت تقدیم قربانی انسانی به منظور تداوم جهان را توضیح میدهند.گرچه از این سنت، هنوز هم به عنوان نکوهیده ترین جنبهٔ دین مردمان ِآمریکای میانی دوران باستان یاد میشود، امّا قربانی انسانی بر اصلی بنیادین استوار بود. این اصل، پذیرش مسئولیت و نقش فعال انسان در حفظ توازن کائنات است.
یک شنبه 27 بهمن 1392برچسب:, :: 11:7 :: نويسنده : شمیلا سیامکی
علاوه بر انواع آلاینده های محیطی مانند انواع و اقسام کارخانه های شیمیای و دود زا و کامیونها و ماشینهای بزرگ و کوچک که باعث آلودگی هوا در کلان شهرها می شود. از یک کارخانه ی زنده ی دیگر با سه دود کش نیز هوا آلوده تر می شود و آن دو سوراخ بینی انسان و دهان افراد سیگاری است که مانند دود کش کارخانه ها دود از آن خارج می کنند و باعث آلوده تر شدن هوا و محیط زندگی انسانها می شوند.
یک شنبه 27 بهمن 1392برچسب:, :: 11:6 :: نويسنده : شمیلا سیامکی
با افزایش سن بر روی پوست بدن چین و چروک ایجاد می شود که طبیعی می باشد. علاوه بر آن عواملی مانند: استرس ها وفشارهای روانی –بی خوابی و کم خوابی – استعمال سیگار و مواد مخدر – تماس مستقیم با نور خورشید – تغذیه نامناسب و رژیم های سخت برای کاهش و افزایش وزن باعث ایجاد چین و چروک در افراد می شود. برای مبارزه با چین و چروک هر چه بایستی از استرس و فشار روانی دوری کردواز مواد دود زا و افیونی و دخانی وانواع مخدرها اجتناب کردو آنها را استعمال نکرد.از ضد آفتابها و عینک و کلاه برای محافظت از نور خورشید استفاده شود. از انواع غذاهایی که دارای ویتامین آ است مانند انواع کلم و هویج و اسفناج و جگر و زرده تخم مرغ استفاده کرد. برای کاهش و افزایش وزن در دراز مدت برنامه ریزی کردو از انواع ماسکها و بخورهای گیاهی استفاده کرد تا دارای پوستی چوان و شاداب شد.
یک شنبه 27 بهمن 1392برچسب:, :: 10:35 :: نويسنده : شمیلا سیامکی
آیا می دانید میزان پزشکان عمومی و پزشکان خانواده که به علت حقوق و دستمزد بسیار کم و ناچیز پزشکی را رها کرده و از وزارت بهداشت بیرون رفته اند و به فعالیت در کار بازار روی آورده اند چند هزار نفر است ؟ این سرمایه ها که با هزینه ی دولت و ملت در دانشگاههای معتبر ایران فارغ التحصیل شده اند به دنبال کسب ثروت خیلی راحت جذب بازار شده اند.
درباره وبلاگ موضوعات آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پیوندهای روزانه پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
نويسندگان
|
||||||||||||||||
|